محل تبلیغات شما

از مشکلاتی که آدمهای زود رنج دارند از جمله خودم : بی جنبه ،گوشه گیر و منزوی، افسرده ، تنها و. هست که تک تکشون براتون از جانبه خودم ( درمورد خودم ) خواهم گفت . مورد اول بی جنبه بله من فردی بی جنبه هستم که شوخی هایی که در اون به شخص من بخندند دلگیر میشم و پیش خودم میگم چرا باید به خودشون اجازه بدند و به شخصیت من بخندند. یا شروع میکنم به سرزنش کردن خودم که ای وای مریم باز گند زدی ببین چطور ضایع شدی و آبروت رفت! ( به نوعی افسردگی گویا برمیگرده این سرزنش کردن های خودم اطلاع ندارم تو سایت ها خوندم) مورد دوم گوشه گیر و منزوی بعد از مدتی که از رفتار تک تک آدمهای اطرافت آذرده خاطر شدی ترجیح میدی دور از همه و در تنهایی خودت سیر کنی و اینطور فکر میکنم که اینطوری لااقل کسی ناراحتم نمیکنه و به شخصیتم توهین نمیشه! مورد سوم که در موارد بالا ذکر نکردم بدبینی هست و مدام پیش خودم میگم آهان فلانی تیکه انداخت فلانی منظورش چی بود؟ فلانی چرا اینطوری باهام حرف زد؟؟ و. مورد چهارم و پنجم ینی افسرده و تنها نتیجه موارد یک تا سه هستند و واقعا عذاب دهنده ترینند اینکه میشینی و یک اتفاق خیلی کوچیک اونقدررر برای خودت بزرگ میکنی که دیگه زورت بهش نمیرسه و به جای اینکه هضمش کنی میمونه تو گلوت و بغض میشه! باورکنید راست میگم بزارید یک مثال بزنم ماه پیش بر اثر بی احتیاطی خودم چراغ قرمزی رو رد کردم و پلیس جلوم گرفت و بهم اخطار داد بعد از اون اتفاق تا دوروز فکرم درگیر بود و روز سوم بخاطرش کلی در خلوت گریه کردم و تا بیش از یکماه اصلا رانندگی نمیخواستم بکنم و گواهینامه ام در ته کشوی اتاقم پرتاب کردم !!

تو رانندگی چون بیشتر آقایونن بیشتر رنجیده میشم!
*******************************
یادمه روز مادر برای خرید کاغذ کادو از راه دانشگاه به سوپر توی کوچه مون که سر راهم بود رفتم ( تو کوچمون ۳ تا سوپر هس که یکیشون رفت و فقط این سوپر لوازم التحریر و کاغذ کادو احتمال میدادم داشته باشه باشه چون قبلا دم مغازش دیده بودم ) داشتم رد میشدم که دیدم وای یه کاغذ کادو قشنگ داره دیگه معطل نکردم رفتم داخل یک خانم جوان چادری که مواد پیتزا خریده بود جلوم بود و فروشنده یک پسر جوان مذهبی نما ( از اینا که تا بیخ گلوش دکمه رو بسته ایششش) خانم جوان گفت : ببخشید پول همراهم نیست حالا به خواهرم میگم پولتون بیاره .
فروشنده: باشه قابل نداره و با خنده البته .
بعد خانم رفت . نوبت من شد گفتم یدونه از این کاغذ کادو های پشت شیشه اتون میخواستم . فقط یکبار نگاهش کردم انگار هم متعجب بود هم یخ ( از اینا که با کراحت نگات میکنن ) حالا من چ ریختی بودم خسته و درمانده با مانتو و مقنعه مشکی ینی میخوام بگم حجاب منم والا مشکل نداشت. بعد فروشنده گفت خودتون بردارید جا خوردم یه نگاه کردم به کاغذ کادو ها انداختم که جلوشون یه سبد چند طبقه نون و پفک و اینا بود . رفتم یه کاغذ برداشتم تو دلم کلی فحش نسارش کردم و تو دلم گفتم پس تو اینجا چیکاره ای؟. به حجابه یا به قیافه؟ پسره مذهبی نما.کلا خوشم نیومد از برخوردش . گفتم چقدر میشه گف ۵۰۰ ت گذاشتم پول رو میزش و اومدم بیرون.
****************************************
ولی واقعا به ظاهر آدما نیست من بارها بهم ثابت شده یک دختری تو دانشگاه میشناسم که مقنعه اش جوری سر میکنه که یک تار موش هم پیدا نیست و اون اوایل بهم گفت که چادریه اما تو دانشگاه به دلایلی که نگفت چادر سر نمیکنه علانا اعلام کرد نه قرآن قبول داره و نه نماز میخونه .و زبون تند و بسیار کینه ای هم داره.

اما یه استاد کامپیوتر داشتم که مانتو های رنگی میپوشید. آرایش ملایم داشت و یکمم موهاش بیرون بود  قسم میخورد میگفت شما تیپ منو فقط نگاه نکنید من حتی ۱ دونه نماز قضا هم ندارم حتی نماز های صبحم! خیلی اخلاقش خوب و پرانرژی بود.من خودم به شخصه خیلی جذب اخلاق و منشش شدم.
بنظرم اصلاااا نمیشه از ظاهر قضاوت کرد یه عکس نوشته داخل اینستاگرام خوندم اصلا جیگرم خنک شد خیلی خوب نوشته میزارم بخونید جیگرتون خنک شه :)

راسی واسه درمان زود رنجی من اگر راهی میشناسید بگید.مرسی


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها