محل تبلیغات شما

بریدن از آدما ینی رسیدن ته خط ینی ته ته ذهنت هیچ دلیل منطقی نباشه ته ته دلت هیچ بندی برای بستن و گره زدن نباشه تا بتونی بمونی 


"دلت بخواد بمونی " اولین نوع موندنه کلی شوق داری که بمونی دوست داری بمونی ینی اول احساس بعد منطق 

ولی وقتی میرسی به جایی که "میتونم بمونم" دلیل عقلی داری ینی منطق و نه احساس 

و وقتی منطق هم از بین بره میشه "دیگه نمیتونم بمونم" ن منطق ن احساس 

شروع تمام سردرگمی ها

بالا و پایین کردن کوچه ها به یاد و خاطره کسایی که روزی "دلت میخواست بمونی" و تهش شد " نمیتونی بمونی" 

می فهمید چی میگم؟ یکم حرفام عجیبن شاید قابل فهم نباشن اما من با ثانیه ثانیه ام تجربه اش کردم :(((


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها