آش نخورده و دهن سوخته

امروز روز خیلیییی پر استرسی داشتم پراسترس هم نمیشه یه روز مزخرف دیگه :/ اما امروز خیلی بدتر بود. بدشانسی و اعصاب خوردی. امتحان به بدترین حالت ممکن سخت بود :/ 

و استادم هیچ سوالی جواب نمیدلد حتی یک کلمه ام معنیش نمیگف و اجازه نمیداد از دیکشنری استفاده کنیم دقیقا جلو من یه دخترع یک دیکشنری داشت و استفاده میکرد://// نمیدونم چرا به اون اجازه میداد به ما نع. یکسری سوالا داده بود ک نگفته بود بخونید و هی میگف تو جزوه بود خب لنتییییی بود که بود الان یادمون نیس یه کمک بکن خاااب :| 

قسمت بدترش اینجا بود که من سرفه کردم (حساسیت فصلی) به دوستم که برگش داده بود نگاه کردم اونم نسبتا بلند گف (چوم) ینی نمیدونم استاد شنید :/ اومد فرتی رو برگه من علامت زد ک تقلب کردی :( اقاااا آش نخورده و دهن سوخته اعصابم داغون شد همون موقع بلند شدم اصلا سوالمم خالی ولش کردم برگه ام دادم گفتم استاد من تقلب نکردم من سرفه کردم نگاش کردم فک کرد تقلب میخوام ببنید سوالمم خالیه گف نه همین ک جرئت کردی خودش تقلبه ://// 

گفتم استاد من که تقلب نکردم . نیتمم تقلب نبوده :( 

خلاصه عصبی شدم اومدم بیرون تا اخر امتحان منتظر شدم دوباره رفتم براش توضیح بدم .

دیدم دونفر دیگه ام مث من برگه اشون علامت زده :( اونام گفتن ما هم خندیدیم فک کرد داریم تقلب میکنیم :|

خلاصه تهش گف نمره ازتون کم نمیکنم ولی بهتون ارفاق هم نمیکنم دوباره دوساعت چونه زدیم اخرش گف باشه تهشم نفمیدم چی شد:((( 

کاش لااقل ۴ تا سوال تقلب کرده بودم دلم نمیسوخت.

[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید .]